خودت

در مورد خودمون بیشتر بدونیم همین

خودت

در مورد خودمون بیشتر بدونیم همین

  • ۱
  • ۰

خودکشی

خودکشی

تعریف خودکشی و نشانه خودکشی

به نظر دورکیم جامعه شناس بزرگ کلاسیک قرن نوزدهم خودکشی عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار مثبت یا منفی خود قربانی است که به نتیجه آن آگاه بوده است. خودکشی رفتار پیچیده ای است که در برگیرنده تمایل و فکر خودکشی تا اقدام به خودکشی منجر به مرگ می باشد.

خودکشی یکی از تصمیمات انفرادی در زندگی انسان است که ناشی از علت های مختلفی می باشد . در این بخش از نمناک درباره علت های خودکشی و طرز برخورد با افرادی که تمایل به خودکشی دارند ، صحبت خواهیم کرد.

آیا خود کشی پدیده اجتماعی است؟

خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که طبعا ابعاد مختلفی را داراست و به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته می شود. خودکشی یک عمل ارادی است که طی آن شخص خود را به وسیله ای مثل اسلحه، قرص، آتش، حلق آویز کردن، گاز و... از بین می برد.

خودکشی در جامعه در حال افزایش است و در اغلب کشورها خودکشی در بین ١٠ علت اول مرگ در تمام سال های زندگی قرار دارد.هنگامی که مشکلی در تعداد وسیعی از مردم تأثیر دارد باید به ماورای افراد، ساختار اجتماعی، الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه بیاندیشیم . بنابراین ملاک مسأله بودن پدیده ای در جامعه آزاردهنده بودن آن برای شمار زیادی از مردم است.

خودکشی معضلی است که انسجام جامعه را مختل می کند و می تواند سامان اجتماعی ما را به خطر بیندازد. خودکشی همچنین باعث می شود که فرد نتواند وظیفه خود را به خوبی انجام دهد. خودکشی علل و اسباب متعدد و متفاوتی دارد که بسیاری از مردم در کشورهای مختلف جهان، در شرایط خاصی، آن را انتخاب می کنند .

چنانچه در نمناک اشاره شده است خودکشی در بعضی از نقاط جهان، نوعی ابزار خشونت علیه وضع سخت زندگی در یک جامعه یا در دنیا است و انگیزه اعتراض به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در جامعه می باشد.

خودکشی یک فرد ضایعه ای بزرگ برای او و خانواده اش و ضایعه ای بزرگ تر برای جامعه است. اما خودکشی یک موضوع ساده اجتماعی نیست بنابراین باید به ریشه ها و علل آن توجه شود زیرا این عوامل می توانند موجبات تبعات سنگین تری را برای جامعه فراهم کنند.

خودکشی نشانه ای از بی سازمانی شخصیتی است؛ به این معنی که در شرایطی که تعادل شخصیتی فرد دگرگون می شود خودکشی را به دنبال می آورد . خودکشی علاوه بر آزردگی خاطر افراد اجتماع، فشاری را روی بازماندگان و اطرافیان می آورد که ممکن است حتی آنان را تشویق به خودکشی کند بنابراین شناخت ریشه ها و دلایل خودکشی ضرورت دارد.

نشانه های قبل از خودکشی

خودکشی از عوامل شایع مرگ و میر در بین جوانان است . افرادی که دست به خودکشی می زنند، نسبت به این کار و کشتن خود تردید دارند و فقط به این علت تمایل به خود کشی دارند که به احساسات طاقت فرسا مانند ترس، ناامیدی، ناتوانی، سردرگمی و افسردگی یا شرایط تحمل ناپذیر خود پایان بدهند و از رنجی که گرفتار آن هستند، رهایی یابند، در این شرایط آنها خودکشی را تنها راه نجات خود می دانند نه این که واقعا قصد خودکشی داشته باشند.

افکار مربوط به خودکشی به ذهن بسیاری از افراد خطور کند و بسیاری از مردم در لحظه هایی از زندگی خود ممکن است به خودکشی فکر کنند . میزان خودکشی همچنان هشداردهنده و درحال افزایش هستند.

نشانه های هشدار دهنده خودکشی 

بسیاری از افراد در شرایط عادی در واکنش به مشکلات زندگی دچار افسردگی، غم یا احساس درماندگی می شوند اما افرادی که در واکنش به این مشکلات، خودکشی را انتخاب می کنند، بیش از دیگران در معرض آسیب ها و ناکامی هایی قرار گرفته اند که به آنها توجهی نشده است .

به نشانه های هشداردهنده زیر دقت کنید: 

  • افسردگی، احساس شدید گناه و شرم، انتقاد از خود و خشم.
  • حس بیگانگی، انزوا و تنها بودن
  • داشتن سابقه اقدام به خودکشی
  • داشتن یک نقشه مفصل برای خودکشی
  • استفاده از موادمخدر و مشروبات الکلی
  • حس بی ارزش بودن و برخورداری از عزت نفسی پایین؛ به خصوص اگر با انتظارات و آرمان هایی بسیار بالا همراه باشند.
  • احساس ناامیدی، عجز و بیهودگی
  • بیان سخنانی درباره کشتن خود یا پوچ بودن زندگی
  • یک رویداد استرس زا یا آسیبی سخت مانند مرگ یکی از عزیزان
  • تغییرات رفتاری چشمگیر، مانند گوشه گیر شدن

    علت خودکشی کردن برخی از افراد

    خودکشی برای برخی افراد پیامد دوران افسردگی است اما برای برخی دیگر عملی تدافعی در برابر تجربه ای تلخ، مانند از دست دادن یکی از اطرافیان یا حتی حادثه ای نسبتا بی اهمیت است. در زیر افکار و رویدادهایی که می توانند حس خودکشی را در افراد

    ایجاد کنند ، آورده ایم:

    تنهایی :

    برخی از افراد به این دلیل تمایل به خود کشی دارند چون احساس تنهایی فراوانی می کنند و می پندارند کسی را ندارند و هیچ کس به زنده بودن یا مردن او اهمیت نمی دهد، او به شدت احساس تنهایی و انزوا می کند.

    ناامیدی و بی پناهی : 

    فرد در این شرایط احساس می کند که شرایطش بهتر نخواهد شد و کسی به او نمی تواند کمک کند.

    حس بی ارزش بودن: 

    افرادی که چنین حسی دارند از عزت نفسی پایین برخوردارند و تشویق ها و تمجیدهای دیگران را نمی پذیرند و احساس بیهودگی می کنند. آنها هرگونه توجه، علاقه و تشویق دیگران ناموجه و برمبنای یک فرض اشتباه می گذارند.

    افسردگی:

    افراد افسرده برداشتی منفی از خود، دیگران یا شرایط موجود دارند و آنها این احساسات را کاملا درست و منطقی می پندارند .

    شکست در اجرای طرح ها: 

    برخی از افراد به دلیل ناموفق بودن مثلا ناموفق بودن در دانشگاه، پایان یافتن یک رابطه مهم یا دست نیافتن به اهداف تحصیلی احساس شکست، شرمندگی یا بی کفایتی می کنند و تصور می کنند که دیگران او را دوست ندارند.

    استرس :

    افرادی که از سطح بالایی از استرس برخوردارند انتظاراتی بالا و غیرواقع بینانه از لحاظ شخصی و تحصیلی از خود دارند که این انتظارات بالا می تواند در آنها استرس ایجاد کندو گاهی اوقات به سطحی تحمل ناپذیر می رسد.

    این افراد تصور می کنند موفقیت های تحصیلی در تعیین هویت شخصی آنها نقش بسیار مهمی دارد و در صورت به خطر افتادن و نادیده گرفته شدن این موفقیت ها، هویت آنها نیز در معرض خطر قرارمی گیرد بنابراین دست نیافتن به «رتبه نخست» حقارتی محض و تحمل ناپذیربرای آنها به شمار می رود.

    خشم : 

    برخی از افراد در مواقعی که به شدت خشمگین اند اقدام به خود کشی می کنند یا پس از پایان یافتن یک رابطه دوستی از خودکشی برای انتقام گرفتن استفاده می کنند .

    استفاده از موادمخدر و مشروبات الکلی:

    برخی مواقع افراد به دلیل مصرف موادمخدر یا مشروبات الکلی دست به خودکشی می زنند. در این حالت خطرات کاری را که انجام می دهند را دست کم می گیرند و در مقابل احساساتی که گرفتار آنها می شوند، آسیب پذیرترند. 

    بیماری های جسمی و روحی :

    هنگامی که فرد در یک زمان مشخص دچار مشکلاتی متعدد مانند مشکلات تحصیلی، خانوادگی و همزمان با آنها پایان یافتن یک رابطه می شود احساس درد و غم وی را درمانده و ناتوان می سازد.

  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

خود سرزنشی

خود سرزنشی

چرا ما مدام خودمان را سرزنش می‌کنیم؟  ‌چرا همیشه فکر می‌کنیم «ما» مسئول بسیاری از اتفاقات ناخوشایند اطرافمان بوده‌ایم؟ گفتگوی درونی منفی و انتقاد محض از خود، اتفاقی است که روانشناسان در پی تحلیل علت‌ها و حل آن هستند. اگر به این مشکل دچار هستید، اول علت‌های آن را بشناسید و سپس سعی کنید آن را حل کنید. با خودمان مهربان باشیم و خود را مسئول تمام اتفاقات ندانیم.

همه ما در زندگی لحظاتی را تجربه می‌کنیم که از درون با خودمان صبحت می‌کنیم و خودمان را سرزنش می‌کنیم. گفتگوی درونی خیلی از اطرافیان ما با خودشان مثبت و تشویق‌کننده است، اما چرا ما مدام خودمان را سرزنش می‌کنیم؟  ‌چرا همیشه فکر می‌کنیم «ما» مسئول بسیاری از اتفاقات ناخوشایند اطرافمان بوده‌ایم؟ گفتگوی درونی منفی و انتقاد محض از خود، اتفاقی است که روانشناسان در پی تحلیل علت‌ها و حل آن هستند. اگر به این مشکل دچار هستید، اول علت‌های آن را بشناسید و سپس سعی کنید آن را حل کنید. با خودمان مهربان باشیم و خود را مسئول تمام اتفاقات ندانیم. اگر از سرزنش و انتقاد از خودتان خسته شده‌اید باید با خودتان مهربان‌تر باشید. باید تمرین کنید و سعی کنید با راه‌هایی که در ادامه خواهیم گفت، ذهن مثبت‌تری داشته باشید.

خود سرزنشگری؛ مسیری که به افسردگی می‌انجامد

احتمالاً ما با زنان و مردانی مواجه بوده‌ایم که قبل از ازدواج متوجه مشکلاتشان با شریک سابق زندگیشان نبودند و از این جهت خودشان را سرزنش می‌کردند که چرا به علائم قبل از ازدواج دقت کافی را نکرده‌اند. سرزنش طلاق به نحوی است که گویی شریک سابق افراد نقشی در رسیدن رابطه به طلاق نداشته‌اند. خود انتقادی و سرزنشگری فراموش کردن علت واقعی پدیده‌ها و تعمیم آن به خود فرد است. فرد فراموش می‌کند که در روند رسیدن رابطه به طلاق، او و شریک سابق زندگی‌اش چه نقشی داشته‌اند و تمام مشکل را به خود نسبت می‌دهد. او می‌گوید من نفهمیدم و این مشکلات را قبل از ازدواج ندیدم. گویی او یک رابطه را به تنهایی شروع کرده است.

واقعیت این است که همه ما تصمیمات بدی گرفته‌ایم که نتیجه آن را دیده‌ایم. اما بسیاری از اینها نتیجه عواملی است که خارج از کنترل ما است. عقیده‌ای وجود دارد که ما می‌توانیم حوادث زندگی را کنترل کنیم و بنابراین مسئولیت هر اتفاقی که می‌افتد هستیم. طبیعی است که ما اشتباه کنیم و شکست بخوریم. باید خودمان را ببخشیم و خودمان را بپذیریم. این مسیری طولانی است که افراد برای پیشگیری یا کاهش افسردگی طی می‌کنند.

ما حق داریم شکست بخوریم

این نگاه و شیوه حل مشکلات غلط است و ما را تا مرز افسردگی پیش می‌برد. اساساً این امر نشان‌دهنده این است که انسان از ظرفیت بی‌پایانی برای انتقاد از خود برخوردار است. احساس کمبود اعتماد به نفس، احساس ناامنی و احساس بی‌کفایتی منشاء این تفکر است. بنابراین باید یاد بگیریم که با خودمان مهربان باشیم:

· همه ما نقص داریم

· خیلی از اتفاقات خارج از کنترل ما هستند

· با «ذهن‌آگاهی» با خودمان مهربان‌تر باشیم

خود مهربانی یعنی بدانیم همه ما نقص داریم و همه ما مستحق راحتی و بخشش هستیم. این اتفاق برعکس جریان انتقاد مداوم است. این برخلاف نفرتی است که بسیاری از افراد از خودشان دارند. ما با افراد زیادی در تجربه‌های زندگی مشترک هستیم. امروز تنها ما نیستیم که به عنوان مثال طلاق گرفته‌ایم و در این تجربه بسیاری از افراد دیگر با ما همراه هستند. بسیاری از اتفاقات که ما خودمان را به خاطر آن سرزنش می‌کنیم، در همه افراد مشترک است. اگر همه ما قبل از وقوع چیزی از آن اطلاع داشتیم، حتما نابغه بودیم.

چگونه با خود مهربان باشیم؟

وقتی متوجه شدیم که با خودمان مهربان نیستیم و مدام در حال ایراد گرفتن از خودمان هستیم، سعی کنیم به ندای درونی خودمان پاسخ مثبت بدهیم. در اینجا مثالی از چگونگی پاسخ دادن به خود سرزنش‌گر آورده‌ایم:

صدای انتقادی: «تو خیلی احمق هستی. چرا از او خواستی بچه را از مدرسه بیاورد؟ باید می‌دانستی او تصادف خواهد کرد.»

پاسخ دلسوزانه: «من می‌دانم که تو می‌خواستی امروز بچه به موقع از مدرسه برگردد. تو برای وقت بچه احترام قائل هستی. این تقصیر تو نیست که اتفاقی در رانندگی او پیش آمده است. اگر تو هم رانندگی می‌کردی ممکن بود این اتفاق پیش آید.»

برای خودتان نامه دلسوزانه بنویسید

تصور کنیم یک دوست داریم که بدون قید و شرط ما را دوست داشته باشد، ما را ببخشد، تجربیات زندگی ما را درک کند و همه نقاط قوت و ضعف ما را بشناسد. حتی همه چیزهایی که در آن شکست خورده‌ایم و احساس شرمندگی می‌کنیم را می‌داند. برای این دوست خیالی نامه بنویسیم. در نظر بگیریم این دوست مهربان در مورد نقص ما چه خواهد گفت؟ این دوست چگونه با دلسوزی عمیقی که به ما دارد در مورد ما قضاوت خواهد کرد؟  این دوست چه می‌نویسد تا به ما یادآوری کند که ما فقط انسان هستیم و همه مردم دارای نقاط قوت و ضعف هستند؟

لمس محبت‌آمیز خود

همچنین می‌توانید با لمس محبت‌آمیز و نوازش خود را آرام و آرام کنید. لمس فیزیکی یک ابزار درمانی قدرتمند است. لمس کردن خود، هورمون عشق را آزاد می‌کند و باعث ایجاد احساس آرامش، اعتماد و امنیت می‌شود. همچنین باعث کاهش هورمون استرس کورتیزول می‌شود که وقتی خودمان یا دیگران مورد سرزنش یا انتقاد قرار بگیرند آزاد می‌شود. بنابراین اکسی‌توسین را افزایش و کورتیزول را کاهش می‌دهد. این یک روش بسیار ساده اما مؤثری برای آسایش خود به شمار می‌رود.

به طور کلی سعی کنید با اقدامات فوق و روش‌های جزئی زیر و کمک گرفتن از متخصص با خود مهربان باشید:

۱. به افکار خود توجه کنید: مچ خودتان را هنگام گفتگوی منفی بگیرید.

۲. فعالیتی را انتخاب کنید که در هنگام افکار منفی، آن را منحرف کند. مثلا پیاده‌روی کنید، موسیقی گوش کنید، دوش بگیرید، بدوید و یا  کار کنید.

۳. با بررسی شواهد نشان دهید که ذهن شما به نادرستی تمام مسئولیت را بر دوش شما می‌اندازد.

۴. افکار منفی اغراق‌آمیز را با گفته‌های واقع‌گرایانه جایگزین کنید: به خاطر داشته باشید که نیازی به اظهارات مثبت غیرواقعی ندارید. «اعتماد به نفس بیش از حد» می‌تواند به اندازه «شک نسبت به قابلیت‌ها» آسیب جدی برساند. اما یک نگرش متعادل و واقع‌بینانه برای تقویت ذهنی اهمیت دارد.

۵. از خود بپرسید در این مواقع به یک دوست چه توصیه‌ای می کنید؟ دلسوزی با دیگران راحت‌تر از دلسوزی با خود است. وقتی با دشواری روبرو هستید یا به توانایی خود در موفقیت شک می‌کنید، از خود بپرسید «من به دوستی که این مشکل را داشته باشد چه می‌گویم؟» سپس سخنان مهربانانه و عاقلانه را به خود بگویید.

۶. خود را بپذیرید و به سمت پیشرفت حرکت کنید. در عین حال که برای ارتباط گرفتن در محل کار نگران هستید، تصمیم بگیرید که مهارت‌های صحبت کردن خود را بهبود ببخشید.

۷. مغز خود را آموزش دهید تا متفاوت فکر کند. ذهن شما می‌تواند بهترین دارایی یا بدترین دشمن شما باشد. آموزش درست آن بسیار مهم است.

 

تمرینات قدرتی ذهنی به شما کمک می‌کند تا از خود انتقادی سمی را ساکت کنید. با تمرین، می‌توانید گفتگوی درونی مثبت‌تر و رو به پیشرفت‌تری ایجاد کنید که شما را در رسیدن به اهدافتان کمک کند.

  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

علل اختلال شخصیتی

شخصیت: ترکیبی از افکار، احساسات و رفتارهایی است که شما را منحصر به فرد می کند. این روشی است که شما با دنیای خارج ارتباط برقرار می کنید. شخصیت در دوران کودکی و از طریق تعامل عوامل زیر شکل می گیرد:

ژن ها: ممکن است برخی از خصوصیات شخصیتی والدین از طریق ژن های ارثی به شما منتقل شوند. این صفات را گاهی اوقات مزاج می نامند.

محیط: شامل محیطی است که شما در آن بزرگ شده اید، اتفاقاتی که رخ داده و روابط با اعضای خانواده و دیگران.
تصور می شود اختلالات شخصیت ناشی از ترکیبی از این تأثیرات ژنتیکی و محیطی است. ژن ها ممکن است شما را در معرض ابتلا به یک اختلال شخصیت قرار دهد و وضعیت زندگی ممکن است باعث بروز و پیشرفت اختلال شخصیتی گردد.

عوامل خطر

اگرچه علت دقیق اختلالات شخصیتی مشخص نیست، اما به نظر می رسد برخی از عوامل خطر ایجاد یا بروز و تشدید اختلالات شخصیت را افزایش می دهد، از جمله:

  • تغییرات در ناقل های عصبی و ساختار مغز
  • زندگی خانوادگی آشفته، ناپایدار یا هرج و مرج در دوران کودکی
  • سابقه خانوادگی اختلالات شخصیتی یا سایر بیماری های روانی

عوارض اختلال شخصیتی

اختلالات شخصیتی می تواند زندگی افراد مبتلا و ارتباطات فردی را به میزان قابل توجهی مختل کند و می تواند منجر به انزوا اجتماعی فرد یا سوء مصرف الکل یا مواد مخدر شود.

تشخیص بیماری

 

اگر پزشک مشکوک به اختلال شخصیت شما باشد، تشخیص ممکن است از راه های مختلفی انجام گیرد که عبارتند از:

معاینه بدنی: پزشک ممکن است معاینه فیزیکی انجام دهد و در مورد سلامتی سؤالات شخصی بپرسد. در برخی موارد، علائم ممکن است با یک مشکل اساسی جسمی مرتبط باشد. تست های شما ممکن است شامل آزمایش های خون و آزمایش غربالگری برای الکل و مواد مخدر باشد.

ارزیابی روان پزشکی: شامل بحثی در مورد افکار، احساسات و رفتار شماست و ممکن است شامل پرسشنامه ای برای کمک به تشخیص بیماری باشد، اطلاعات اعضای خانواده یا دیگران ممکن است در این روش مفید باشد.

معیارهای تشخیصی در DSM-5پزشک ممکن است علائم شما را با معیارهای موجود در دفترچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، منتشر شده توسط انجمن روان پزشکی آمریکا، مقایسه کند.

هر اختلال شخصیت مجموعه معیارهای تشخیصی خاص خود را دارد. با این حال، طبق DSM-5، به طور کلی تشخیص یک اختلال شخصیتی شامل انحراف مشخصی از انتظارات فرهنگی است که حداقل در دو مورد از این زمینه منجر به پریشانی یا اختلال قابل توجهی می شود:

  • بررسی روابط با سایر افراد
  • میزان کنترل تکانه های عصبی
  • مناسب بودن پاسخ های عاطفی
  • نحوه درک خود و تفسیر خود، سایر افراد و رویدادها

بعضی اوقات تعیین نوع اختلال شخصیت می تواند دشوار باشد، زیرا برخی از اختلالات شخصیت علائم مشابهی دارند و بیش از یک نوع ممکن است وجود داشته باشد. وجود سایر اختلالات مانند افسردگی،  اضطراب یا سو مصرف مواد ممکن است تشخیص را پیچیده تر کند.

  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

آمادگی برای ویزیت

از آنجایی که اختلال شخصیت به مراقبت ویژه احتیاج دارد، پزشک شما را به متخصص سلامت روان ارجاع می دهد تا معاینه و روش درمان را تعیین کند. اگر یکی از دوستان یا اعضای خانواده را همراه خود ببرید، نکته ای که فراموش کرده اید یا متوجه آن نشدید را به شما یادآوری میکند.

چه کاری از شما ساخته است؟

با تهیه ی فهرستی از موارد زیر برای جلسه ی ویزیت آماده شوید:

  • علائم شامل هر چیزی که به نظر نا مربوط میرسد
  • اطلاعات شخصی کلیدی شامل استرس عمده یا تغییر جدید در زندگی
  • تمام دارو ها شامل دارو های بدون نسخه، ویتامین، دمنوش یا سایر مکمل های مصرفی به همراه دوز

سوالاتی که باید از دکتر بپرسید

سوالات اولیه که باید از پزشک بپرسید:

  • ممکن است چه اختلال شخصیتی داشته باشم؟
  • اختلال شخصیت من را چگونه درمان میکنید؟
  • صحبت درمانی موثر است؟
  • آیا داروی خاصی به وضعیت من کمک میکند؟
  • لازم است تا چه مدت از دارو استفاده کنم؟
  • اصلی ترین اثرات جانبی دارو هایی که تجویز کرده اید چیست؟
  • مدت زمان درمان چقدر طول میکشد؟
  • برای کمک به خودم چه کار میتوانم بکنم؟
  • آیا بروشور یا کتابی هست که به من کمک کند؟
  • پیشنهاد میکنید از چه وبسایت هایی دیدن کنم؟

هر سوالی را که به ذهنتان میرسد از پزشک بپرسید.

باید چه انتظاری از پزشک داشت؟

احتمالا طی جلسه پزشک یا متخصص سلامت روان چند سوال درمورد روحیه، افکار، رفتار و نیاز هایتان از شما میپرسد. مثلا:

  • متوجه چه علائمی در خود شده اید یا دیگران متوجه چه علائمی در شما شده اند؟
  • اولین بار کی متوجه این علائم شدید یا شدند؟
  • این علائم چه تاثیری روی زندگی روزمره ی شما دارد؟
  • اگر قبلا تحت درمان قرار گرفته اید، چه روشی بوده است؟
  • شخصا برای داشتن حس بهتر یا کنترل علائم چه روش هایی را امتحان کرده اید؟
  • چه چیز هایی باعث می شود حس بد تری پیدا کنید؟
  • آیا اعضای خانواده یا دوستان درمورد روحیه یا رفتار شما نظر می دهند؟
  • آیا کسی از بستگان بیماری روانی داشته است؟
  • امیدوارید از درمان چه چیزی عایدتان شود؟
  • چه دارو ها، ویتامین ها، دارو های گیاهی یا مکمل هایی را مصرف می کنید؟

 

  • عاطفه سلحشور
  • ۰
  • ۰

درمان اختلال شخصیت

انتخاب بهترین روش درمان به نوع اختلال، شدت و وضعیت زندگی فرد بستگی دارد. اغلب، باید رویکرد گروهی را دنبال کرد تا از برآورده شدن تمام نیاز های روانپزشکی، پزشکی و اجتماعی فرد اطمینان حاصل شود. از آنجایی که اختلال شخصیت بلندمدت است، درمان تا چند ماه یا چند سال طول میکشد.

تیم درمان شامل پزشک عمومی و افراد زیر میشود:

  • روانپزشک
  • روانشناس
  • پرستار روانپزشک
  • داروساز
  • مددکار اجتماعی

اگر علائم خفیفی داشتید که به خوبی تحت کنترل قرار گرفت، دریافت درمان از روانپزشک یا روانشناس کافی است. درصورت امکان، متخصصی در زمینه ی سلامت روان پیدا کنید که در درمان اختلال شخصیت تجربه دارد.

 

روان درمانی

شما میتوانید هنگام رواندرمانی با متخصص از وضعیت خود مطلع شوید و از احساس، روحیه، افکار و رفتار خود صحبت کنید. یاد میگیرید با استرس کنار بیایید و اختلال خود را کنترل کنید.

میتوان رواندرمانی را به صورت جلسات فردی، گروهی یا همراه با اعضای خانواده و دوستان برگزار کرد. رواندرمانی انواع مختلفی دارد که متخصص بهترین روش را برای شما انتخاب میکند.

همینطور میتوانید تقویت مهارت های اجتماعی را تمرین کنید. هنگام انجام این تمرین میتوانید از بصیرت و دانش به دست آمده برای یادگیری روش های سالم کنترل علائم و کاهش رفتار هایی که در رابطه و عملکردتان اختلال ایجاد میکند استفاده کنید.

اعضای خانواده به کمک خانواده درمانی میتوانند آموزش لازم برای حمایت از عضوی از خانواده که دچار اختلال شخصیت است دریافت کنند.

دارو

موسسه ی غذا و دارو (FDA) هیچ دارویی را برای درمان اختلال شخصیت تایید نکرده است. با این حال، چند نوع از دارو های روانپزشکی به کنترل علائم انواع اختلالات شخصیت کمک میکند:

  • ضد افسردگی: اگر به خاطر اختلال شخصیت افسرده، عصبانی، بی پروا، کج خلق یا درمانده هستید، داروی ضد افسردگی میتواند موثر واقع شود.
  • تعدیل کننده ی اعصاب: همانطور که از اسمش پیداست، این دارو به تنظیم نوسان خلق و خو یا کاهش بدخلقی، بی پروایی و پرخاشگری کمک میکند.
  • دارو های ضد روانپریشی: این دارو که آرامبخش هم نامیده میشود زمانی موثر است که علائمی مانند دور شدن از واقعیت (روانپریشی) را تجربه میکنید یا اختلال اضطراب و عصبانیت دارید.
  • دارو های ضد اضطراب: به علائمی مانند اضطراب، تشویش یا بی خوابی کمک میکند اما گاهی رفتار بدون فکر را تشدید میکند به همین خاطر در بعضی از انواع اختلال شخصیت تجویز نمی شود.

سبک زندگی و درمان های خانگی

درکنار برنامه ی درمان متخصص، روش های سبک زندگی و مراقبت از خود را نیز در نظر بگیرید:

  • در فرایند درمان مشارکت فعال داشته باشید: این مورد به تلاش های شما برای کنترل اختلال کمک میکند. حتی اگر دلتان نمی خواهد در جلسات تراپی حضور داشته باشید، جلسات را از دست ندهید. به اهداف خود برای درمان فکر کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
  • دارو ها را به موقع مصرف کنید: حتی اگر احساس بهتری دارید، دارو را کنار نگذارید. ممکن است درصورت توقف مصرف دارو علائم برگردد. به علاوه، اگر ناگهان دارو را قطع کنید دچار علائم ترک میشوید.
  • درمورد وضعیت خود اطلاعات کسب کنید: کسب اطلاعات درمورد وضعیتی که دارید به شما قدرت و انگیزه می دهد تا به برنامه ی درمان پایبند باشید.
  • فعالیت داشته باشید: فعالیت فیزیکی به کنترل بسیاری از علائم مانند افسردگی، استرس و اضطراب کمک می کند. همینطور تاثیر بعضی از دارو های روانپزشکی را که باعث اضافه وزن میشود خنثی میکند. پیاده روی کنید، بدوید، شنا و باغبانی کنید یا خود را به انجام یک فعالیت دیگر فیزیکی عادت دهید که از آن لذت میبرید.
  • از مصرف مواد و الکل بپرهیزید: الکل و دارو های خیابانی باعث بدتر شدن علائم اختلال شخصیت میشود یا در مصرف دارو های پزشکی اختلال ایجاد میکند.
  • مراقبت پزشکی روتین داشته باشید: به خصوص اگر حالتان خوش نیست، چکآپ را نادیده نگیرید یا جلسه ی ویزیت با پزشک عمومی را کنار نگذارید. شاید دچار مشکل جسمی جدیدی شده باشید که نباید نادیده گرفته شود یا شاید اثرات جانبی دارو را تجربه میکنید.
  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

دسته ی سوم

رفتار یا تفکر مضطربانه و دلهره آور از ویژگی های دسته ی سوم است. اختلال شخصیت اجتنابی، وابسته و وسواسی جزو این دسته قرار میگیرند.

 

اجتنابی

  • بسیار به انتقاد یا طرد شدن حساس است
  • احساس ناکافی بودن، جذاب یا مهم نبودن میکند
  • از فعالیتهای عملی که به برقراری رابطه با دیگران نیاز دارد می پرهیزد
  • منزوی است و از موقعیت های اجتماعی واهمه دارد، از انجام فعالیت های جدید یا دیدار با غریبه ها میگریزد
  • در شرایط اجتماعی و روابط شخصی به شدت خجالتی
  • ترس از مورد تایید واقع نشدن، شرمندگی یا مسخره شدن

وابسته

  • وابستگی شدید به دیگران و احساس نیاز به اینکه مورد مراقبت قرار گیرد
  • نسبت به دیگران رفتار مطیع یا وابسته دارد
  • از اینکه مواظب خودش باشد یا درصورت تنهایی از خود دفاع کند می ترسد
  • کمبود اعتماد به نفس، برای گرفتن کوچکترین تصمیمات به راهنمایی و تایید دیگران نیاز دارد
  • به سختی میتواند با دیگران مخالفت کند، از مورد تایید واقع نشدن میترسد
  • تحمل برخورد غیر محترمانه و خشونت آمیز حتی وقتی گزینه ی دیگر وجود دارد
  • نیاز مبرم به شروع رابطه ی جدید با پایان یک رابطه ی صمیمی

وسواسی

  • دل مشغولی شدید به جزئیات، نظم و ترتیب
  • کمالگرایی شدید، به طوری که وقتی امر مطلوب به ثمر نرسد پریشان و بیقرار میشود مثلا حس میکند نمیتواند پروژه را تمام کند چون به استاندارد های مطلوب نخواهد رسید
  • میل به کنترل اشخاص، امور و شرایط و ناتوانی در سپردن امور به دیگران
  • نادیده گرفتن دوستان و فعالیت های لذت بخش چون تعهد زیادی به کار یا پروژه دارد
  • نمی تواند اشیای شکسته و خراب را دور بندازد
  • سرسخت و کله شق
  • دربرابر اخلاق یا ارزش ها منعطف نیست
  • کنترل شدید نسبت به بودجه و خرج پول

اختلال شخصیت وسواسی با اختلال وسواس فکری-عملی، که نوعی اختلال اضطراب است، یکسان نیست.

  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

 

 

 

دسته ی دوم

ویژگی این دسته رفتار یا تفکر نمایشی، بیش از اندازه عاطفی یا غیر قابل پیشبینی است. اختلال شخصیت ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی و خودشیفته جزو این دسته است.

ضد اجتماعی

  • اهمیت ندادن به نیاز ها و احساسات دیگران
  • مرتب دروغ میگوید، دزدی میکند، از نام مستعار استفاده میکند و دیگران را سر کار میگذارد
  • مدام با قانون به مشکل برمیخورد
  • تخطی از حقوق دیگران
  • رفتار پرخاشگرانه و اغلب خشونت آمیز
  • اهمیت ندادن به امنیت خود یا دیگران
  • رفتار بدون فکر
  • بی مسوولیتی
  • عدم پشیمانی از رفتار

مرزی

  • رفتار پرخطر و بدون فکر، مثل رابطهئی جنسی پرخطر، قمار یا پرخوری
  • تصویری که از خود دارد متزلزل و بی ثبات است
  • روابط دشوار و بی ثبات
  • دمدمی مزاج، اغلب در واکنش به استرس میانفردی
  • رفتار خودکشی یا تهدید به خودآزاری
  • ترس شدید از تنهایی یا ترک شدن
  • احساس پوچی مداوم
  • بروز خشم به صورت شدید و متناوب
  • پارانویای مقطعی به خاطر استرس

 

نمایشی

  • مدام به دنبال جلب توجه است
  • رفتار نمایشی، عاطفی یا جنسی از خود نشان می دهد تا توجه بگیرد
  • نظرات قدرتمند دارد اما جزئیات یا حقایق زیادی پشت حرف هایش نیست
  • به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار میگیرد
  • احساساتش سطحی است و مدام تغییر میکند
  • نگرانی بیش از حد نسبت به ظاهر
  • فکر میکند رابطه اش با دیگران بسیار صمیمانه است درصورتی که اینطور نیست 

 

خودشیفته

    • باور به خاص و مهم تر بودن از دیگران
    • فانتزی قدرت، موفقیت و جذابیت
    • در توجه به نیاز و احساسات دیگران ناتوان است
    • در استعداد و دستاورد های خود اغراق میکند
    • مدام انتظار تحسین و تمجید دارد
    • تکبر
  • توقع غیر منطقی برای دریافت لطف و مزیت، اغلب از دیگران سوء استفاده میکند
  • به دیگران حسادت میکند یا فکر میکند دیگران به او حسادت میکنند
  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

دسته ی اول

ویژگی این دسته رفتار یا تفکر عجیب و غیر عادی است. اختلال شخصیت پارانوید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپی جزو این دسته هستند.

اختلال شخصیت پارانوید

  • بی اعتمادی و شک دائم به دیگران و مقاصد آنها
  • باور غیر منطقی به اینکه دیگران سعی دارند او را فریب دهند یا به او آسیب برسانند
  • شک بی مورد به وفاداری یا قابل اعتماد بودن دیگران
  • تردید در اعتماد به دیگران به خاطر ترس منطقی از اینکه دیگران از اطلاعات محرمانه علیه شما استفاده کنند
  • موقعیت های بی خطر را توهین یا حمله ی شخصی تلقی میکنند
  • واکنش خشونت آمیز یا متخاصم نسبت به رفتاری که به باورشان توهین یا تحقیر است
  • میل به کینه ورزی
  • شک بی دلیل و مداوم به عدم وفاداری همسر یا شریک جنسی

اختلال شخصیت اسکیزوئید

  • بی میلی به روابط اجتماعی و فردی، ترجیح میدهد تنها باشد
  • محدوده ی بروز احساسات این فرد کم است
  • نمی تواند از اکثر فعالیت ها لذت ببرد
  • متوجه سرنخ های عادی اجتماعی نمیشود
  • ظاهر سرد یا بی تفاوت نسبت به دیگران
  • کم میلی یا بی میلی به برقراری رابطه ی جنسی

اختلال شخصیت اسکیزوتایپی

  • لباس، افکار، باور، گفتار یا رفتار عجیب و غریب
  • تجربه ی ادراک عجیب، مثل شنیدن صدایی که نامتان را صدا میزند
  • خنثی بودن از نظر عاطفی یا واکنش نامناسب عاطفی
  • اضطراب اجتماعی و نداشتن رابطه ی صمیمانه یا راحت نبودن با برقراری روابط دوستانه
  • واکنش بی تفاوت، نا مناسب یا مشکوک به دیگران
  • «تفکر جادویی». فرد باور دارد که با افکار خود میتواند روی اشخاص و رویداد ها تاثیر بگذارد
  • باور به اینکه یک سری اتفاقات تصادفی فقط برای شخص شما پیغام به خصوصی دارد
  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

اختلال شخصیتی چیه؟

  • عاطفه سلحشور
  • ۱
  • ۰

سیستم روان

دیدگاه شناختی رفتاری، ذهن انسان را همانند یک کامپیوتر در نظر می گیرد. همان طورکه به کامپیوتر یک سری اطلاعات داده می شود، به ذهن ما نیز اطلاعاتی از دنیای پیرامون وارد می شود. کامپیوتر داده های وارد شده را پردازش می کند و در نهایت یک خروجی دارد.

ذهن انسان نیز اطلاعاتی را که به آن وارد می شود پردازش کرده و درنهایت خروجی آن، همان رفتار و واکنش های ما به اتفاقات پیرامون است.

پردازش اطلاعات در ذهن توسط یک سری قواعد خاص اتفاق می افتد (میشه ذهن رو مثل یک منشور نیز در نظر گرفت. به منشور یک نور واحد وارد میشه ولی پس از عبوراز آن ما رنگ های مختلفی می بینیم.) در ذهن انسان ها هم اطلاعات واحدی وارد می شود ولی پردازش های متفاوتی طبق یه سری قواعد خاص اتفاق می افتد و درنهایت رفتارهای گوناگون را می بینیم.

شکل گیری این قواعد به دوران کودکی بر می گردد. وقتی کودکی متولد می شود در اثر یک سری رویدادها که شامل تجربیات وی از ارتباطش با والدین، همسالان و دیگران می باشد، به یک سری باور در مورد خودش می رسد.

خودتاین باور ها ، باور بنیادین نام دارد وشامل افکار ما در مورد خودمون، دیگران و آینده می باشد. مثلا فرض کنید کودکی با یک مشکل پزشکی به دنیا می آید و به علت این مشکل مراقبت افراطی از مادر خود دریافت می کند، هم زمان با بزرگ تر شدن، مادر به کودک اجازه فعالیت مستقل نمی دهد و وی فردی وابسته بار می آید . یکی از باورهایی که ممکن است در این کودک شکل بگیرد این است که من ناتوان هستم. یا مثلا کودکی که در دورانی از زندگی به وی بی توجهی شده است و این طور نتیجه گیری می کند که دنیا جای امنی نیست و یا من دوست داشتنی نیستم .

پس همه ما در اثر یه سری تجربیات تکرار شونده دوران کودکی خود، باورهای بنیادینی را تشکیل داده ایم . بعضی از این باورها مثبت هستند و بعضی منفی. این باورها برای ما شناخته شده نیستند ولی به علت اینکه باورهای منفی به طور ناهشیارانه هیجان منفی تولید می کنند سیستم روان سعی در مقابله با آن ها دارد.

یکی از این مکانیسم ها این است که برای کاهش بار روانی ناشی از این باور برای خودمان یه سری مفروضه، شرط یا قانون درست کنیم. مثلا اینکه فردی باور بنیادینش این است که دوست داشتنی نیست برای مقابله با آن، این مفروضه را برای خود درست می کند که اگر خیلی درس بخونم یا اگر سخت تلاش کنم و در همه کارها نفر اول باشم آن گاه دوست داشتنی خواهم بود.

توجه داشته باشید که ما به باورهای بنیادین خود و این مفروضه ها آگاهی نداریم و سیستم روان به طور خودکار این کار را انجام می دهد. مشکل از اون جایی پیش می آید که این مفروضه ها همیشه درست از آب در نمی آیند مثلا فردی که همیشه سخت تلاش می کرده تا بهترین نتیجه رو بگیره اما در یک موقعیت شکست می خوره و باور بنیادینش مبنی بر بی کفایتی فعال می شه، در این موقعیت معمولا احساس شکست، افسردگی و یا احساس حقارت می کند. البته شاید هر کسی در موقعیت شکست این احساسات را تجربه نماید اما فردی که باور بر بی کفایت بودن خودش دارد واکنش افراطی نشان می دهد.

انسان ها معمولا به باورهای بنیادین خود دسترسی ندارند و همین طور از مفروضه های شرطی که برای خود نیز درست کرده اند بی اطلاع هستند ولی از یه سری افکار خودآیند و هیجان ناشی از آن تا حدی اطلاع دارند. افکار خودآیند افکاری هستند که وقتی قواعد شرطی ما به درستی اجرا نشده اند و باور بنیادین ما فعال شده است به ذهن ما خطور می کنند. مثال فردی که در پاراگراف قبل زده شد رو در نظر بگیرید افکار خود آیندی که این فرد ممکن است تجربه کند می تواند این باشد: من به درد نخور هستم ، بی عرضه هستم و …. در اثر این فکر که از باور بنیادین من دوست داشتنی نیستم منشا گرفته، فرد هیجان غم رو تجربه می کنه. به همین خاطر میگیم افکار هیجانات رو تولید می کنند.

 

  • عاطفه سلحشور